محمدمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات بالام

فصل بهار(بهار بعد ازیک سالگی)

1392/2/31 18:11
نویسنده : مامانی
542 بازدید
اشتراک گذاری

عید تموم شده و الان شکوفه های درختان باز شده مثل همین

درخت گیلاس خونه آقاجون که باهاش عکس گرفتیم

 تازه درختی که محمدجون تو روزدرختکاری کاشته بود برگ درآورده.

اینم عکسش

 

 شعر صابون

 

کی بود کی بود؟


یه صابون کوچیک موچیک

گریه می کرد چیلیک چیلیک

 

غصه می خورد همیشه

می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه

 

هر روز دارم آب می خورم تَر می شم

ولی کوچیک تر می شم

 

رفتم پیشش نشستم

براش یه خالی بستم

 

گفتم من هم اون قدیما غول بودم

مثل تو خنگول بودم

 

کوچیک شدم که با تو بازی کنم

سُرت بدم سُرسُره بازی کنم

 

روز تولد مامانی توی سفره خانه سنتی

20130124239.jpg

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان شايان و پرنيا
30 اردیبهشت 92 0:27