محمدمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات بالام

چهارماهگی

  ساعت 6صبح محمد با یه دسته گل حاضر شده بره فرودگاه استقبال از حاج عمو محمد وزن عمو وپسرشون حاج علی اصغرکوچولوی مامانی(زیر گل چرا قائم شدی بلا؟) چه تیپی زده پسرم....... راسم دومین جشن نیمه شعبان که نذر کرده بودیم واسه سلامتی آقا یه کیک بزرگ درست کنیم که خداروشکر نذرمون قبول شد محمد وجشن نیمه شعبان بدون شرح!!!!! پسر اونجا رفتی چیکار؟؟؟؟؟؟؟؟؟ محمدم ازسرما رفته زیر پتو اولین باری بود که رفته بود بالکن خونمون زبونتو چرادرآوردی ؟برای کی؟؟؟؟ نمایشگاه گل وگیاه مرند به همراه عمو هادی   ...
31 ارديبهشت 1392

دوازده ماهگی

خدارو شکر می کنم بخاطر تمام نعمت هایی که بهم داده بخاطر بالام عزیزم که ماه ها راپشت سرهم باسلامتی وشادی تمام سپری کردیم والان به ماه آخر دوازده ماهگی و تولدیک سالگی نزدیک می شویم و خـدارو شکر میکنم بخاطر همسـری فداکار و مهـربان که همیشـه در کنارم بوده و بـاهم در تدارک تولــد یـک سالگـی محمدعزیزم هستیم.  پیتیکو پیتیکو محمد اوغلان رفته گیتار دایی رضاشو برداشته که یاد بگیره مثه دایی جونش بنوازه   محمدجون در روز درختکاری اولین درختشو کاشت    اینم عاقبت درختکاری محمدبالام اینم بلوز خوشگله ای که مامانی واسش خریده ...
31 ارديبهشت 1392

نه ماهگی(فصل دندون درآوردن)

  جشن دندونی     اینجا آقاجون صورت محمدو با ژله های کیک رنگی کرده محمد به همراه امیرحسین ها   به رسم قدیما 32 دانه گندم رو به تعداد دندونا ازنخ آویزان کرده   به یاد شیرخواره کربلا ... کودکی که پر کشید و رفت                                  خالی است جای کوچکش خاک کربلا همیشه ماند                   &nb...
31 ارديبهشت 1392

شش ماهگی

 بدون شرح..... محمد و فرش طوئیتیش جشن حنابندون پسرعمه به همراه عمو وآقاجون قربون اون کلاه بامزت برم ...
31 ارديبهشت 1392

عکس های روز اول تا دهم تولد بالام وجشن سیسمونی

          بعد ازمرخص شدن ازبیمارستان به شکرانه تولد بالام بخاطر سلامتیش یه گوسفند چاق وتپل وبه رسم سنت حسنه قربانی کردیم وآن شب را درکنار خانواده هایمان سپری کردیم. روز ششم تولد بالام هم مصادف با تحویل سال نو 1392 بود که همه خانواده هامون : باباجون،آقاجون، دایی جان ها،ماما جون ها،عموجون هاوعمه جان ها وخاله جان به همراه من وبابایی + محمدبالام که این لحظه تحویل سال را با خوشحالی هرچه تمام تر ازسال های قبل وعید دادنی های بزرگترها وعید گرفتنی ها که یه مدال طلا ازطرف بابایی و النگوی طلا ازطرف آقاجون به من و یه مدال طلا ازطرف باباجون ودستبند طلا ازطرف آقاجون برای محمدبالام که وقعا شر...
15 ارديبهشت 1392

عیدنوروز

     تازا ایلده . سیزه گون کیمی پارلاق چای کیمی آخارلی حیات آرزولایرام       عکس روز سیزده بدر محمد اوغلان         ...
8 ارديبهشت 1392

هشت ماهگی

چـه نــازه !! اینم شوق ماشین سواری   پسر روسری مهدیه رو برداشتی سرت کردی! چه بانمک شدی جیگر   ...
8 ارديبهشت 1392

یازده ماهگی

 پسر اونجا جای بازیه! رفتی اونجا چیکار؟ گل پسرم چه ناز خوابیده.قووووووربوووونت برم اینجا وقتی چیزی پیدا نمیکردی میگفتی یوخدی کی محمدوماشین قرمزش   اینجام رفتیم خونه عمویونس تولد پسرعمو محمد ...
5 ارديبهشت 1392

ده ماهگی

 محمد و اولین آدم برفیش که دایی رضا ومهدی درست کردن وآوردن تو آشپزخونه محمدو شیشه شیرش که ندیدیم بخورتش   ...
29 فروردين 1392