سفرهای نیمروزی
نمایشگاه اتومبیل تو منطقه آزاد ارس محمد ماشین مورد علاقه شو انتخاب کرد بازی با بابایی توجاده جلفا-ارس نقل است دو برادردر روستای حمزیان که در مجاور این زیارتگاه است، در مزرعه گندم خود اختلاف مالکیت در حدود داشتند که یکی از آنها که اعتقاد خاصی به ابوالفضل داشت سنگی را مبنای تفکیک مزرعه خود قرار میدهد. برادر دیگر شبانه سنگ را برداشته و حدود مزرعه خود را زیادتر میکرد. که به ناگاه صبح متوجه میشود سنگی که شب آن را تغییر مکان داده بود، در جای اصلیاش قرار گرفته است. همین موضوع باعث تقدس این مکان به علت نظر عباس به این مکان میشود. ...
نویسنده :
مامانی
20:29
باغ
تابستون جمعه ها اکثرا ناهار به باغ آقاجونا میرفتیم و اونجا کلی با امیرحسین و جوجه هات بازی میکردی ودرآخر خسته وکوفته به خونه برمیگشتی بالاخره این تابستون استخرمون تکمیل شد ولی حیف افتتاح نشد اَدوووووووووووووو ...
نویسنده :
مامانی
22:51
ببخش دیرشد.......
محمدم ازاینکه این قسمت ازخاطرات و عکساتو دیرتر تو وبلاگت گذاشتیم مامانی رو ببخش. چون مامانی سرش این روزا خیلی شلوغ بود آخه مامان کارمند داشتن این دردسرارو هم داره. تابستان 92 برات خیلی خوب خوش گذشت چون یا تو استخرت آب بازی میکردی یا به پارک وشهربازی میرفتی وسرگرم میشدی یا به مسافرت میرفتی ...... یه دوش آب گرم بعد از آب بازی تو استخر تولد امیرحسین توباغ عمو بهمراه مبین و ...... تابستون و توب بازی در شهربازی یه بازی که ازهمه بیشتر دوس داشتی سرسره بازی میگفتی زوو زوو زوو ......
نویسنده :
مامانی
21:56
روزجهانی کودک
محمدم جیگر مامان این روزقشنگ رو بهت تبریک میگم و همچنین روز جهانی کودک رو به همه کودکان ایران زمین تبریک میگم روز جهانی کودک روزی است که برای یادبود و افتخار کودکان شناخته شده است. کشـورهای و سازمانهای بینالمللی مختلف روزهای متفاوتی رابعنوان روز کودک اعلام کرده و مراسم این روز را در آن جشن میگیرند. 20نوامبر روز جهانی کودک است که از سوی سازمان ملل متحد اعلام شده است. در این روز مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۵۹ اعلامیه حقوق کودک و درسال ۱۹۸۹ نیز کنوانسیون حقوق کودک را تصویب کرد. روز 1ژوئن هم در سال ۱۹۴۹ در نشس...
نویسنده :
مامانی
19:25
روز پدر
پدر جان، تو را از جان و دل دوست میداریم و از خدای مهربان برایت طول عمر با عزت خواستاریم بر دستان پر مهرت بوسه میزنیم و روز پدر را تبریک میگوییم اینم عکسای روز پدر که محمد واسه باباجون و آقاجون وباباییش علاوه بر کادو کیک هم گرفته بود که تو باغ جشن گرفتیم . البته شیطون بلا خودش کیکو برید محمد و بابایی بعد از خوردن کیک ...
نویسنده :
مامانی
15:57
فصل بهار(بهار بعد ازیک سالگی)
عید تموم شده و الان شکوفه های درختان باز شده مثل همین درخت گیلاس خونه آقاجون که باهاش عکس گرفتیم تازه درختی که محمدجون تو روزدرختکاری کاشته بود برگ درآورده. اینم عکسش شعر صابون کی بود کی بود؟ یه صابون کوچیک موچیک گریه می کرد چیلیک چیلیک غصه می خورد همیشه می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه هر روز دارم آب می خورم تَر می شم ولی کوچیک تر می شم رفتم پیشش نشستم براش یه خالی بستم گفتم من هم اون قدیما غول بودم مثل تو خنگول بودم کوچیک شدم که با تو بازی کنم سُرت بدم سُرسُره بازی کنم  ...
نویسنده :
مامانی
18:11
تولد یک سالگی
جشن تولد یک سالگی محمدبالام یاد گرفتم بخندم وگریه کنم سپس نشسته و بایستم وحالا حتی میتونم راه برم اگه شما دست های کوچولوم رو بگیرید. اما شروع هرکاری زیباست. هی دنیا من دارم یک ساله میشم! این اولین تولد منه (محمدجون) شمارو دعوت می کنه به جشن ما بپیوندید. مامان وبابام میگن یه ساله شدم خودم نمیدونم چندسالمه برام جشن گرفتن اگر بیاین خوشحال میشم. کیک 2طبقه تولد محمدبالام طبقه اول کیک درمراسمی که بعدازظهرباحضور خانم ها برگزارشد بریده شد طبقه دوم کیک هم درمراسم شام وبعدازشام باحضورآقایان بریده شد. دراین مراسم عمو رحیم ودایی رضا ودیگران با...
نویسنده :
مامانی
18:10
9 ماه قبل از تولد بالام
دریکی ازروزهای سرد وزمستانی من وهانی جون می خواهیم وبلاگی برای محمدم باعنوان محمدبالام راه اندازی کنیم. میخواهم اول از26تیرماه 90 ازیک شب عزیز ، شب نیمه شعبان شروع کنم: نیمه ی شعبان گل نرگس شکفت چلچله از شادمانی شب نخفت آبشار یک لحظه آرام شد ، نریخت &nbs...
نویسنده :
مامانی
18:09